دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری به سرپرستی ایوب آقاخانی پس از اتمام بخشهای مختلف زمانبندی شده فصل اول از دور نوین پروژه جامع ملی چهار فصل تئاتر ایران با عنوان «ایران در بستر تاریخ» و تجمیع آرای اعضای هیئت علمی این فصل، با بررسی نسخههای نهایی ۱۱ نمایشنامه خروجی فصل، تعداد ۶ نمایشنامه برای تولید و چاپ انتخاب شدند.
قلب هری به وحشت زده شد. آزمون؟ در مقابل کل مدرسه؟ اما او هنوز هیچ جادویی را نمی داند - چه چیزی باید بر روی زمین انجام دهد؟ او آن لحظه ای را که وارد می شد چیزی شبیه این انتظار نداشت. او به طرز دلخراشی نگاه کرد و دید که دیگران نیز وحشت زده بودند. هیچ کس حرفی به جز هرمیون گرنجر نداشت، که خیلی سریع درباره همه جادوهائی که او آموخته بود و تعجب می کرد که یکی از آن ها نیاز دارد، بسیار سرحال بود. هری سعی کرد که به او گوش ندهد. او هرگز عصبی تر از هرگز نبوده است، حتی حتی زمانی که او مجبور بود که گزارش مدرسه را به خانه Dursleys بفرستد و گفت که او معلمان خود را آبی رنگ نشان می دهد. او چشم هایش را روی درب گذاشت. در حال حاضر، پروفسور مک گونگال هر ثانیه دیگر می آید و او را به عذاب خود هدایت می کند.
سپس چیزی اتفاق افتاد که او را در مورد یک پا در هوا پرت کرد - چند نفر پشت سر او فریاد زدند.
"چه - ؟"
او گاز گرفت. پس مردم در اطراف او بودند. حدود دوازده ارواح فقط از طریق دیوار عقب جریان داشتند. مروارید سفید و کمی شفاف، آنها در سراسر اتاق به یکدیگر صحبت می کردند و در سال های اول به نظر می رسید. آنها به نظر می رسید استدلال می کنند. چیزی که مثل یک راهب کوچک چربی شبیه بود گفت: "ببخشید و فراموش کنید، من می گویم، ما باید فرصتی دیگر برای او بدهیم"
"عزیزم عزیزم، آیا ما Peeves تمام شانس هایی که او شایسته است را داده ایم؟ او به ما یک نام بد می دهد و شما می دانید، او واقعا حتی یک شبح نیست - من می گویم، همه شما در اینجا کار می کنید؟ "
یک ارواح پوشیدن ریش و جوراب شلواری به طور ناگهانی متوجه اولین سالها بود.
هیچکس جواب نداد
"دانش آموزان جدید!" گفت: چربی مریم، لبخند زدن در اطراف آنها. "فرض می کنم" "به نظر می رسد؟"
چند نفر آرام گفتند:
"امیدوارم که شما را در Hufflepuff ببینید!" گفت: Friar. "خانه قدیمی من، شما می دانید."
صدای تیز گفت: "حرکت کن". "مراسم مرتب سازی برای شروع"
پروفسور مک گونگال بازگشت کرد. یک به یک، ارواح از طریق دیواره مخالف فرو می ریزند.
پروفسور مک گونگالل در سال های اول گفت: "حالا یک خط بسازید، و من را دنبال کنید."
هری به طرز شگفت انگیزی احساس کرد که پاهایش به سمت سرنشینان تبدیل شده بود، هری پس از یک پسر با موهای شنی، با ران پشت سرش را رها کرد و از اتاق خارج شد، پشت سر تالار و از طریق یک جفت درب دو درب به بزرگ سالن
به گفته دلگشا درآمد این کتابفروشی قبل از سال نو به سه ونیم تا چهار میلیون تومان میرسید اما در این روزها درآمد به 800 تا یک و نیم میلیون تومان کاهش پیدا کرده است که هزینههای برق و اداره کتابفروشی را هم پوشش نمیدهد.
او علاوه بر نویسندگی، ساخت چندین فیلم کوتاه و بلند را نیز در کارنامه خود دارد. در سال 1972 میلادی، موفق شد فیلمی را با عنوان «فیلمی درباره یک نفر» از روی اولین رماناش که «دلقک» نام داشت بسازد که در جشنواره موسترا ونیز در سال 1972 برگزیده شد. این کتاب که داستانی با مضمون روانشناسانه دارد در سال 1973 برنده جایزه روژه نیمیه نیز شد.
درباره این سایت